خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

خاطره چت با یه دوست مجازی

یادمه مدت زیادی توی گروه دوستام فعال نبودم. 

یکی از گروه دوستام که اقا بود. اومد توی چت و حالم پرسید. 

یکم حرف زدیم و اون پیشنهاد دوستی داد. 

از اونجا که این ادم پولداره و همیشه مهمونی پولدارها شرکت می کنه و توی دست و بالش کلی مورد خوب برای دوستی هست، بهش شک کردم و گفتم نه

احتمالا بالای 50 دارن و من خودم 40 رو دارم

^_^

تازه بعد مدتها که از جواب رد من گذشت. با خودم گفتم نکنه متاهل بوده برای همین از پارتی های که می رفته نمی تونسته دوست دختر بگیره :-\

بعدش هم کلی عذاب وجدان گرفتم چرا جواب چت ش دادم. چرا باید با یه ادم متاهل چت کنم؟

چون خودم سنم بالاست و مجردم. دلیل نمیشه همه سن بالاها مجرد باشن. 

:-\

یعنی قشنگ به عقل خودم شک کردم. یعنی عقلم چرا نرسید یه ادم پولدار و خوشقیافه، با روابط اجتماعی بالا به من پیشنهاد دوستی میده؟

:-| در حالیکه هزار تو دختر با اخرین مد روز و کلی قر و فر کنارش هستن. 

درسته که چهره م خوبه اما به پای دخترای اخرین مد روز و شیک و ارایش کرده نمی رسم.

خلاصه از اینکه احتمال متاهل بودن طرف ندادم از دست خودم ناراحتم. 

ساعت 23

تمام کارهای امروز انجام دادم

تا ساعت 23 طول کشید 8-)

خاک وچو دختر خاک وچو 

^_^ برم روتین شبانه رو هم انجام بدم. و بخوابم


دوست دارم به رسم همیشگی 


پ. ن: دوست دارم مخاطب خاصی نداره. یه حس همیشگی هست که روی قلبم سنگینی  می کنه و باید بیانش کنم. یکجور ایمان و باور به دوست داشتن حتی اگر مخاطبی نباشه ^_^

مشکلات حلشون بعضی وقتا ساده است

حل کردن مشکلات بعضی وقتا اوتقدر ساده است که تعجب می کنی چرا به ذهنت نرسیده

یه عرق گیر مردونه دارم مال برادرمه. ازش کش رفتن

این حلقه استینش خیلی گشاده.

 امروز اشتباهی پوشیدم. 

جلو عرق گیر افتاد پشت. پشت عرق گیر افتاد جلو. 

مشکل گشادی حلقه استین عرق گیرم، حل شد. ^o^

دختر تنبل

امروز کارهام رو، صبح انجام ندادم. همه کارها موند شب. 


از ساعت 6 عصر تا الان داشتم کارهام انجام می دادم. 

هنوز 3 تا کار مونده که باید تا ده شب انجام شه.

حتی ورزش هم نکرده بودم که ساعت 8 شب ورزش کردم. ^o^

دو تا ویدیو اموزشی هم باید نگاه کنم که چون ویدیو ها کوتاه هستن سرجمع 10 دقیقه وقتم بگیرن.

درسم هم نیم ساعت فقط مونده بخونم. دو ساعت ش رو خوندم ^_^

بعد هم روتین قبل خواب انجام بدم و سعی کنم خوابم ببره. 

:-)

30 فروردین 1402 

پنجشنبه شب 

شبت بخیر ^_^

بعد مدتهای طولانی شروع کردم به طور جدی یادگیری

بعد مدتهای طولانی شروع کردم به یادگیری

اینقدر هیجان دارم که یکساعت درس می خونم. یکساعت میام دراز می کشم در حالیکه به شدت هیجانزده هستم و احساساتم کنترلش سخت شده برام.

خلاصه خیلی هیجانزده هستم. ^o^

شروع یه روز پر انرژی

خوب روزمون شروع کردیم. ورزش و مدیتیشن انجام شد. زبان خوندم. الانم وقت مطالعه است ^_^

صبح اول صبحم یه لیوان اب خوردم. 

و هنوز کلی کار هیجان انگیز باحال مونده انجام بدم ^o^

کلی کار که عاشقشونم و نمی دونستم اینقدر انجامشون لذت بخشه (^_-)

دلتنگی

بیشتر روزا از شدت دلتنگی پناه میارم اینجا

انگار کسی اینجاست که عاشقانه دوستش دارم. 

اومدن به اینجا آرومم می کنه 

از یه جای باید بزرگ شی. بزرگ شدن یعنی مسولیت خودت، در قبال زندگی خودت  رو قبول کنی. 

خودت مهم باشی. یعنی نخوای بچه باشی. بزرگ شو تا مثل یه انسان بزرگ نگاهت کنن.

دست از بچگی بردار. 

^_^ خوشبختی یعنی