خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

من باید حرف بزنم با خودم با خودم با خودم

من ناراحتم

غمگینم

عصبانی م

و تنهام

و این دلیل نمیشه در چت روم ها دنبال هم صحبت باشم

دلیل نمیشه دنبال هم صحبت باشم

دلیل نمیشه دنبال هم صحبت باشم. 

وقتم تا ساعت 8 صبح مال خود خودمه

پس ازش بهترین استفاده می کنم

کمی عصبانی 

اتاقم وسط بنایی بهم ریخته

حوصله م نمی کشه

دلم پرواز می خواد

دلم پول می خواد

دلم ثروت می خواد

و آزادی که از همه اینا استفاده کنم

خسته از خرید بیرون اومدم. درک ادما سخته

مردم توی خارج ناراحتن مشروب می زنند اما ما توی ایران...

طرف توی خارج می خواد غم ش یادش بره، میره پیک پیک مشروب میزنه. 

من ناراحتم میرم داخل یخچال نگاه می کنم. نوشابه می بینم. 

با خودم می گم اونم به اندازه مشروب به سلامتت اسیب میزنه. 

نصف لیوان نوشابه ور میدارم با دو کف دست بربری می خورم. 

بعد که تموم شد غصه دار میشنم یه گوشه با خودم فکر می کنم منم به بدنم اسیب زدم با خوردن نوشابه یعنی اثرش مشابه اثر مشروبه

یعنی غم هام یادم میره. 


و منی که توی اوج غم هم همیشه رد میدم

دندانم امروز پر کردم. قبلش عصب کشی کرده بودم. 

اینقدر سوزن زد داخل لثه م تا عصب ها کشته بشن که لثه م درد گرفته. حوصله مسکن خوردن هم ندارم. 


وقتی با هزار جوون کندن بهش گفتی نه


هر چی ازش پرسیدم سمتش در اداره امور مالیاتی چیه؟ جواب نداد و اخر سر گفت بعدا می گم. و الان نمیشه گفت.

بعد حرف کشیدم به خانواده ها و ییواش یواش متوجه ش کردم که ما با هم اختلاف طبقاتی و فکری داریم. 

من علاقه به یادگیری داشتم و اون به نظرش یادگیری کار بیهوده ای بود در این سن. 

اخر سر هم بهش گفتم که ما با هم هماهنگی نداریم از هیچ لحاظی و با بغضی در گلو ازش خداحافظی کردم.

خیلی سعی کرد خودش کنترل کنه، قشنگ از جوابهاش مشخص بود به غرورش بر خورده. 

فقط یکبار ناراحت شد و بهم گفت دختره دهاتی :)

خوب راست می گفت، جای که زندگی می کنم کم از دهات نداره. منم قبولش کردم و سعی می کنم درک کنم چرا فامیل باهامون رفت و امد نمی کنند چون اینجا زندگی می کنیم. از یه غریبه عصبانی انتظار بیشتری نمی شد داشت. 


پ. ن: توی سایت همسریابی سعی کردم جواب هر کسی که بهم پیغام میداد رو مودبانه بدم.

تا ادما از اینکه بهشون جوابی ندادم ناراحت نشن. 

تنها اشتباهم در مورد این اقا این بود که با وجودیگه بهش جواب رد دادم همون اولش..... اما در اخر بهش گفتم امیدوارم از ته قلبم خوشبخت بشه و عاقبت بخیر.

همین یک جمله که گفتم باعث شد یه هفته بعد باز پیغام بده و سماجت کنه و منم حاظر شدم بیشتر باهاش اشنا بشم در تلگرام. 

باید یاد بگیرم جملاتی که میگم خشک و فاقد حس باشه. تا بعدا برام داستان نشه. 

و باز من غمگینم 

کمک فکری می خوام. یه نفر ازم خواستگاری کرده گفته در اداره مالیات کار می کنه.... در مورد ساعت کاریش سوال داشتم

یه نفر در ظاهر اعلام کرده که می خواد باهام ازدواج کنه. اما از نیتش مطمئن نیستم. 

حالا از این بگذریم. 

گفته در اداره مالیات کار می کنه و شیفت کاریش بصورت 24 ساعت کار و 48 ساعت استراحت هست.

هر چی فکر می کنم نمی فهمم مگر کارمند اداره مالیات نباید شب برگرده خونه؟؟؟ 24 ساعت کار کردنش بابت چیه؟

شب که دیگه ارباب رجوع مراجعه نمی کنه :///

ساعت کار شیفتی 24 ساعته یا مال دکترهاست یا مال کارگرها. 

چند تا مقاله در مورد ساعت کاری 24 ساعته خوندم. شک کردم نکنه نگهبان اداره امور مالیاتی هست نه کارمند. 

حقوقش هم گفته 5 تا 10 میلیون. بهش گفتم کارمند که اینقدر حقوق نمی گیره. حقوق کارمند بیشتره. 

جواب درست درمونی نداد.


اگر کارمند اداره مالیات می شناسید، می تونید زحمت بکشید ازش سوال کنید؟

ممنون میشم.