خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

زر مفت

چند سال پیش برادرم می خواست ماشینش بفروشه، از دایی م کمک خواست. گفت به عموت بگو. 

الان داریم خونه تعمیر می کنیم. مامانم زنگ زده به دایی م، حالش بپرسه. میگه برو از خاله ت پول بگیر. در حالیکه ما از دایی م هیچ پولی نخواستیم. 

به مامانم می گم

می خوایم ماشین بفروشبم دایی می گه عموتون هست. خونه داریم تعمییر می کنیم. دایی م می گه خاله تون هست. خدا رو شکر موقع زر مفت زدن هم دایی هست و یه گوشه کار رو گرفته. وگرنه ما چیکار می کردیم ^_^

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله سه‌شنبه 25 مهر 1402 ساعت 23:46 http://1000-va2harf.blogsky.com

همه خوبن
استثنا هم پیدا میشه

طرز تفکرت اشتباست
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد