چند سال پیش برادرم می خواست ماشینش بفروشه، از دایی م کمک خواست. گفت به عموت بگو.
الان داریم خونه تعمیر می کنیم. مامانم زنگ زده به دایی م، حالش بپرسه. میگه برو از خاله ت پول بگیر. در حالیکه ما از دایی م هیچ پولی نخواستیم.
به مامانم می گم
می خوایم ماشین بفروشبم دایی می گه عموتون هست. خونه داریم تعمییر می کنیم. دایی م می گه خاله تون هست. خدا رو شکر موقع زر مفت زدن هم دایی هست و یه گوشه کار رو گرفته. وگرنه ما چیکار می کردیم ^_^
همه خوبن
استثنا هم پیدا میشه
طرز تفکرت اشتباست
:)