خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

به هم ریختن هورمونی

اینقدر از نظر هورمونی بهم ریختم که یک لحظه می خواستم برم به دوستم که سالهاست ازدواج کرده و خارج زندگی می کنه، در اینستا بگم. یادته بهم می گفتی تا مدتها بعد ازدواج ت خونه ی که توشزندگی می کردی حس خونه بودن بهت نمیداد. و همش دلت برای خونه والدینت تنگ میشد. اما الان هر جای دنیا بری دلت می خواد برگردی خونه پیش همسر و بچه ت. من همون حس دلتنگی برای خونه والدین رو هم تجربه نکردم. :)

بعد به خودم اومدم و دیدم چقدر ادم ضایعه ی شدم. :))) 

دلم برای خودم تنگ شده

دلم برای خودم تنگ شده. نزدیک پریودم هست و سرد دردم شروع شد. انگار موهام وزن پیدا می کنند و کشیده شدن. تغییرات هورمونی و میل به گریه و افسردگی و عصبانیت زیاد و..... 

4 اذر 1402.. ازدواج دوستای خوبم

امروز توی اینستا پست ازدواج leo و مریم رو دیدم. مریم و لئو چند سال با هم دوست بودن. لئو یه جوان نابغه بود که شریف درس خونده بود و از خانواده ی با سطح درامدی پایین بود. نتونست بره خارج. چون هیچ پولی نداشت حتی در حد بلیط اتوبوس. چه برسه به رفتن به خارج. با مریم که تهران کار و زندگی می کرد اشنا شدن و چند سال با هم دوست بودن و بلاخره ازدواج کردن. لئو :)

هر دو از دوستای خوب پلاسی م بودن. امیدوارم خوشبخت بشن و عاقبت بخیر. لایق خوشبختی بودن. 

خیانت چقدر راحت شده.

خیانت چقدر راحت شده. حتی ساعت 1 شبم راحت می تونی خیانت کنی.به  تلگرامم با پروکسی وصل میشم. مدل کانالی که ازش پروکسی می گیرم. از نوع تبلیغاتی هست.

یعنی کانالهای دیگه رو معرفی می کنه. امروز یه ربات تلگرامی رو معرفی کرد که میشد بوسیله ش، چت با افراد ناشناس کرد. سن و محل زندگی و اینا رو پرسید و من به یه پسر 21 ساله کانکت شدم. الیته اون درخواست داد و من قبول کردم باهاش چت کنم. شروع کرد چرت گفتن. من عاشق زن سن بالا هستم. عکس بده. ایدی تلگرامت بده. و....... اخر سر از برنامه اومدم بیرون.

واقعا عجیبه. توی خونه خوابیدی، ساعت یک شب و راحت می تونی با یکی بیست سال از خودت کوچکتره، اشنا بشی. و رابطه برقرار کنی. 

خیانت کردن توی این دوره زمونه به راحتی اب خوردنه. 

شب خوابت نیاد چیکار می کنی؟

میری نی نی سایت و غیبت خانما رو پشت سر همسر و قوم شوهر می خونی.  :)

خیلی هم کیف میده. 

تلگرام... دایی

امروز دیدم که دایی م در تلگرام جووین شده(تلگرام نصب کرده). یه عکس از خودش گذاشته بود با کت و کراوات.  خدایا به تو واگذارش می کنم. همین....... خودت می دونی و اون بی وجود. 

از خواب ناگهان بلند میشم و می گم زندگی م داره بیهوده می گذره

از خواب می پرم و می گم زندگیم داره بیهوده می گذره. سرم نبض می گیره و در حالیکه بالا و پایین میره با  هر دوبار حرکت به بالا و پایین چند درجه می چرخه و این روند ادامه پیدا می کنه. 

و مادرم میاد سرم رو می گیره و داد میزنه و از خواهرم اب قند می خواد. خواهرم اب قند به دست وارد میشه و غش غش می خنده. می گه این چرا با سرش داره می رقصه؟

اب قند می خورم. مامان بهم یه قرص اعصاب میده. و میگه بخوابم..... کمی می خوابم. حس می کنم گردنم بزرگ شده. دستم می برم سمت گردنم. گردنم خیلی بزرگ شده. حس خفگی می کنم. انگار راه تنفسم بسته شده.

میام اینجا با خودم می گم باید بنویسم. مادرم باهام حرف میزنه. اما توان حرف زدن باهاش ندارم. اون حس خفگی اینقدر برام توان گذاشته که فقط نفس بکشم و توان و انرژی برای حرف زدن ندارم. 

#این_نیز_بگذرد



امروز

نمی دونم توی این هوای سرد پشه از کجا اومده. مدام داره نیشم میزنه. شایدم یه جونور دیگه ست،من فکر می کنم پشه است. امروز حمام بودم. حوصله خیلی زیاد دارم. تمام سعی م می کنم از روزمرگی فرار کنم. و به یه زندگی نرمال روی بیارم.

روزها دارند می گذرند بدون اینکه کسی رو دوست داشته باشم.

 

پ. ن: کت و شلوار :) جذابه

زر مفت

چند سال پیش برادرم می خواست ماشینش بفروشه، از دایی م کمک خواست. گفت به عموت بگو. 

الان داریم خونه تعمیر می کنیم. مامانم زنگ زده به دایی م، حالش بپرسه. میگه برو از خاله ت پول بگیر. در حالیکه ما از دایی م هیچ پولی نخواستیم. 

به مامانم می گم

می خوایم ماشین بفروشبم دایی می گه عموتون هست. خونه داریم تعمییر می کنیم. دایی م می گه خاله تون هست. خدا رو شکر موقع زر مفت زدن هم دایی هست و یه گوشه کار رو گرفته. وگرنه ما چیکار می کردیم ^_^

من من من 

امروز یه انیمه ژاپنی دیدم. دیدن انیمه خوب ارامش بخشه. و من.....

دور برم شلوغه و من....