سلام عزیزم
حالت خوبه
دارم با خودم حرف میزنم. ساعت نزدیکای 5 صبح هست. الان نگاه کردم از 5 هم چند دقیقه گذشته. چشام هنوز خوابه و خب نمی تونم تایپ کنم. باید بنویسم از تلاشم. از خودم
خودم خودم خودم. نوشتن به ذهن نظم میده. یه نظم عالی. باید به اطرافت توجه کنی. ادم عاقلی باشی و خوب تصمیم بگیری.
باید عاقل باشی. و کمتر حرف بزنی.
خیلی خوشحالم با یکی حرف زدم. و این بهم ارامش داد. حس قطع ارتباط با ادما، خیلی بده.
داشتم به اون مرحله می رسیدم که ارتباطم با سایر ادما قطع شده. و کم کم داشتم فکر می کردم ارتباطم داره با خودم هم قطع میشه.
چرا
چون هیچ قدمی برای خودم ور نمی دارم این چند روزه.
روزی چند دقیقه باید افکارت رو بنویسی تا ذهنت نظم پیدا کنه.
و این اتفاق در طی سالها می افته.
امروز در اینستا بودم. با وجود دنبال کردن صفحات مفید، حس کردم وقتم داره به بطالت می گذره و حس بیهودگی و غم شدیدی کردم.
اینکه یکجا بشینی و هیچکاری نکنه، به شدت ادم رو افسرده و خسته می کنه. اما اگر در طی روز کلی برنانه بریزی و کار مفید انجام بدی، حالت خیلی بهتر بهتر میشه.
در حقیقت بزرگترین تفریح بشر کار هست. کاری که دوسش داشته باشه. و استراحت 24 ساعته باعث هرز رفتن ذهن و روح ادم میشه
نمی دونم چرا اینقدر خسته م.
امروز دوستم بعد مدتها در چت پیغام داد و حالم رو پرسید.
چقدر خوبه ادم کسی داشته باشه، حالش رو بپرسه.
این مدت اینقدر به سکوت عادت کرده بودم که حتی متوجه نشدم. منم می تونم حال اطرافیانم بپرسم.
اینکه حالم رو پرسید کمی حالم رو بهتر کرد. کمی خسته هستم. و حتی معاشرت کمی با ادما حالم رو بهتر می کنه.