خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

از یک جای باید شروع کرد 

از جای که حتی خواننده های قبلی ت وجود نداشته باشن

از نقطه صفر

برای اینکه بعضی وقتا بتونی حرف بزنی، باید محیط ت عوض کنی. بری جای که حتی دوستای که ده ساله وبلاگت می خوندن دیگه  وجود ندارن. 

نقطه صفر

نقطه عطف

یک جای دیگه نوشتن

5 فروردین 1402

اسم تغییر بدم. از دوستای پلاس به؟؟؟؟ 

خدایا :)))

برنامه ام بهم خورد 

چی به چی شد :))

برنامه 3/11/94

1) نظافت شخصی . شستن صورت و شانه موها

2) ورزش

3) خرید شیر و گرفتن کارت ها از بانک

4) دوختن پرده ها

5) پختن غذا با دستکاری باقی مانده غذای دیروز :)))

و درست کردن سالاد

6)تمرین دوباره درس اول خط

7) نقاشی

8) شستن دست و صورت با نور 

9) دم کردن چای سبز

10) کمتر در وبلاگ ها می گردم :)

11) طنازی کردن

12) خندیدن

برنامه فردا 3/11/94

1)برس زدن موها, شستن صورت,...

2)ورزش کردن

3)شستن پتو

4)درست کردن خوراک بادمجان + سیب زمینی

5)تمدید کارت عابر بانک

6) پیاده روی

7)نوشتن

8) کار روی داستانم + گوش دادن به ادامه داستان شازده کوچولو

9)تمرین خط

10) کشیدن نقاشی



کار روی ایتم های سفره عید یادت نره زیبا بانو جان

:))))

ببینم فردا چند مرده حلاجم 

:)))


++++++++++++++++++

امروز2/11/1394

تمام کارهای ذکر شده در بالا رو انجام دادم.

موقع خواب روی داستان شازده کوچولو کار می کنم. :))

روی ایتم عید یادم رفت کار کنم.

برم ساختن ماهی اوریگامی یاد بگیرم :))


امروز یه حس خوبی داشتم.

بانک کارت ها رو نداد. فردا باید برم کارتها رو ساعت 8 بگیرم :)))

اموزش خوشنویسی رو از روی اینترنت گرفتم.

خیلی مفید بود

اموزش خوشنویسی با خودکار :))

حس مفید یودن بهم داد.

نقاشی ام هم افتضاح بود :)))))))

پتو رو ساعت 8 خیس کردم و وقتی از بانک اومدم شستم.

غذا رو قبل رفتن به بانک همون صبح زود پختم. 

از روز اول برنامه ریزی راضی ام

:)) ورزش هم با اهنگ انگلیسی کردم.

محشر بود :)))))


امروز به هیچ گذشت

زبان

فلسفه

کار با کاغذ و تا

اشپزی

حتی انجام کارای مثل نظافت شخصی 

مطالعه کتابی که نصفه مونده

نوشتن مفید در این وبلاگ


"کارهای بود  که هیچ کدومش انجام ندادم"


در ضمن نوشتن کتاب اشپزی به سبک خودم

و خوندن روش های تفکر و مطالعه

تحقیق در مورد کد نویسی

نوشتن لیست ارزوهام

ورزش کردن


هیچکدومش انجام ندادم 


اینجا محلی برای نظم دادن به زندگی ام هست

زندگی ام قبل سی سالگی هدف داشت.

ادامه تحصیل می دادم و زندگی ام مسیر خاصی طی می کرد.

اما درسم که تمام شد. 

من موندم و یک زندگی که دلم می خواد از لحظه لحظه اش لذت ببرم 

زندگی که دلم می خواد به یادگیری و مفید بودن لحظاتش سپری شه

این وبلاگ رو ساختم تا به کمک این وبلاگ بتونم به زندگی ام نظم و هدف بدم و زندگی ام رو سرشار از انرژی کنم .

:)