خانم بیدار
خانم بیدار

خانم بیدار

خیانت چقدر راحت شده.

خیانت چقدر راحت شده. حتی ساعت 1 شبم راحت می تونی خیانت کنی.به  تلگرامم با پروکسی وصل میشم. مدل کانالی که ازش پروکسی می گیرم. از نوع تبلیغاتی هست.

یعنی کانالهای دیگه رو معرفی می کنه. امروز یه ربات تلگرامی رو معرفی کرد که میشد بوسیله ش، چت با افراد ناشناس کرد. سن و محل زندگی و اینا رو پرسید و من به یه پسر 21 ساله کانکت شدم. الیته اون درخواست داد و من قبول کردم باهاش چت کنم. شروع کرد چرت گفتن. من عاشق زن سن بالا هستم. عکس بده. ایدی تلگرامت بده. و....... اخر سر از برنامه اومدم بیرون.

واقعا عجیبه. توی خونه خوابیدی، ساعت یک شب و راحت می تونی با یکی بیست سال از خودت کوچکتره، اشنا بشی. و رابطه برقرار کنی. 

خیانت کردن توی این دوره زمونه به راحتی اب خوردنه. 

شب خوابت نیاد چیکار می کنی؟

میری نی نی سایت و غیبت خانما رو پشت سر همسر و قوم شوهر می خونی.  :)

خیلی هم کیف میده. 

تلگرام... دایی

امروز دیدم که دایی م در تلگرام جووین شده(تلگرام نصب کرده). یه عکس از خودش گذاشته بود با کت و کراوات.  خدایا به تو واگذارش می کنم. همین....... خودت می دونی و اون بی وجود. 

از خواب ناگهان بلند میشم و می گم زندگی م داره بیهوده می گذره

از خواب می پرم و می گم زندگیم داره بیهوده می گذره. سرم نبض می گیره و در حالیکه بالا و پایین میره با  هر دوبار حرکت به بالا و پایین چند درجه می چرخه و این روند ادامه پیدا می کنه. 

و مادرم میاد سرم رو می گیره و داد میزنه و از خواهرم اب قند می خواد. خواهرم اب قند به دست وارد میشه و غش غش می خنده. می گه این چرا با سرش داره می رقصه؟

اب قند می خورم. مامان بهم یه قرص اعصاب میده. و میگه بخوابم..... کمی می خوابم. حس می کنم گردنم بزرگ شده. دستم می برم سمت گردنم. گردنم خیلی بزرگ شده. حس خفگی می کنم. انگار راه تنفسم بسته شده.

میام اینجا با خودم می گم باید بنویسم. مادرم باهام حرف میزنه. اما توان حرف زدن باهاش ندارم. اون حس خفگی اینقدر برام توان گذاشته که فقط نفس بکشم و توان و انرژی برای حرف زدن ندارم. 

#این_نیز_بگذرد